۲۰ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است
تلاش حاتمی کیا در بازنمایی ماهیت جنسی جنبش سبز
یادداشتم در شماره 7 هفته نامه«9 دی» در دفاع از حاتمی کیا
حاتمی کیا مردمی می ماند؟
تلاش حاتمی کیا در بازنمایی ماهیت جنسی جنبش سبز
پیشتر از همین قلم یادداشتی با عنوان "آیا جریان
سبز یک جنبش جنسی است؟" در شماره 3 هفته نامه "9 دی" منتشر شد. در
آن یادداشت با رویکردی جامعه شناختی تحلیلی از چگونگی رخداد جریان های اعتراضی
جوانان ارائه شده بود:
«جوانان بطور فزاینده ای با هیجانات شهوانی دست
به گریبان اند. غرب این ماجرای پیچیده را با انقلاب جنسی مدیریت کرده است. تحلیلگران غربی معتقدند با آزادی و اباحیگری
جنسی می توان طوفان و تنش جوانان را مدیریت کرد و از انتقال پرخاش به مرحله ی
سیاسی و ضد نظم ممانعت کرد. تأسیس کلوب های شبانه و ساماندهی اماکن ویژه برای
اختلاط آزادانه ی پسران و دختران و در عین حال حمایت از فرزندان احتمالی روابط غیر
رسمی از این دسته راهکارهاست.»
همچنین در همین چارچوب
نظری، رخدادهای پس از انتخابات 88 بررسی شده بود. در این چارچوب نظری زمینه گسترده
تر شدن مقطعی اعتراضات در میان جوانان، تنش و طوفان احساسی مبتنی بر ناکامی در
ارضای نیازهای طبیعی دانسته شده است:
«اختلاط محدود دختران و پسران در محیط های دانشگاهی و در عین حال
عدم امکان اطفای هیجانات طبیعی نوعی ناکامی محرّک را باعث می شود. استنلی هال
روانشناس مشهور مسائل جوانان از این مسأله با عنوان «طوفان و تنش(Storm & Stress)یاد می کند. همچنین در جامعه شناسی کجروی این مسأله در دسته ی
تئوری های پرطرفدار «ناکامی-پرخاشگری» مورد بررسی قرار می گیرد(Frustration-Aggression) .... غالب معترضین جوان
حتی ابتدایی ترین مفاهیم و جریان های سیاسی را نمی شناسند. آنها حتی از دلیل واقعی
اعتراض خود بی اطلاع اند؛ این بی اطلاعی زمینه ی بسیار مناسبی برای کسانی است که
بدنبال سوءاستفاده از هیجانات پرخاشگرایانه ی جوانان هستند.»
به نظر می رسد فیلم مورد بحث ، بازنمایی
دیگری از ماهیت جامعه شناختی اعتراضات خیابانی پس از انتخابات است:
صرفنظر از رسوایی
فیلم بههم ریخته «فرزند صبح» که اهالی
سینما را شوکه کرد، شاید خبرسازترین اتفاق جشنواره بیست و نهم، فیلم متفاوت
ابراهیم حاتمیکیا باشد. «گزارش یک جشن» قصه پیچیدهای ندارد ولی جرات پرداختن به چنین
مقولهای آن هم از جانب کارگردانی چون ابراهیم حاتمیکیا، برای خبرنگاران یک اتفاق
خبری حساب میآید. این نوشتار کوتاه درصدد تفسیر همه جانبه این اثر نبوده و همچنین
بیان انتقادات نویسنده به مضمون آن هم نخواهد بود. آنچه باعث شد این کلمات کنار هم
قرار گیرد، مصادره غرضورزانه این فیلم توسط جریان روشنفکری بیگانه با تعهد
انقلابی است.
طبعا اگر کسی حق داشته باشد از سازوکارهای حکومتی و دولتی نظام مقدس
جمهوری اسلامی انتقاد کند قبل از همه نوبت کسانی چون حاتمیکیاست که بارها عمق
اعتقاد و وفاداریش را به ارزشهای اسلامی و انقلابی اثبات کرده است. اینبارهم -
تاکید میکنم صرفنظر از انتقادی که شاید من هم به نگاه او در در این فیلم داشته باشم-
حاتمیکیا تصویری نقادانه از نهادهای انتظامی و امنیتی در برخورد با رخدادهای
اجتماعی و فرهنگی ارائه کرده است. موضوعی که به نوعی محور فیلم جنجالی«بهرنگ ارغوان»
در جشنواره بیستو هشتم هم به حساب میآید. اما جریان روشنفکر غربگرا این لحن
انتقادی را بهرغم و ظن خود به گرایشهای لیبرالیستی تقلیل داده و با توسعه توهم
همیشگی این جریان، او را اینبار در کنار مردم دانسته و نه در کنار نظام جمهوری
اسلامی.
مقالهای که دو روز
پیش در روزنامه تهرانامروز منتشر شد، فیلم حاتمیکیا را نشانگر جدایی او از نظام
دانسته است! نویسنده یادداشت «پیشرفت حاتمیکیا...
مسئله این است: یا با مردمی یا در برابرشان» در جمله پایانی تحلیل خود آورده است:
«این بار او (حاتمیکیا) گذشته از حاج کاظم، در کنار
مسافران آژانس ایستاده است و درجهاش را از مردم گرفته است»! این شاید اشارهای
است به درخواستی استعاری که چندی پیش ابراهیم حاتمیکیا از رهبر معظم انقلاب
داشتند. نویسنده یادداشت مذکور گزارش جشنواره را
توبه حاتمیکیا و قرار گرفتن او در کنار مردم میداند.
نویسنده مدعی است حاتمیکیا
به درک درستی از جامعهاش رسیده است و این درک درست در این مدعا به معنای انتقاد
از کنترل دولتی رفتار مردم است. مفهوم این تقدیر، بیانگر دغدغه همیشگی جریان غربگرای
داخلی است. لیبرالیستها همواره جمهوری اسلامی را به دخالت حداکثری در امور
شهروندان و محدود کردن آزادیهای فردی متهم کردهاند و اینبار انتقاد از سلیقه
چند مامور نیروی انتظامی در مواجهه با جوانی کردن غیر متعارف را به توبهای سیاسی
و ایدئولوژیک احاله میدهند.
مریلا زارعی با شال سبز در نقش محور اعتراضات و اغتشاشات خیابانی
اتفاقا شباهت
معنادار صحنههای اعتراض جوانهای ناکام (!) این فیلم با اغتشاشات بعد از انتخابات
تفسیری جالب را بهدست میدهد. به زعم حاتمیکیا به خیابان ریختن جوانها و جنبش
اعتراضی آنها نه یک رفتار سیاسی یا معارضه انقلابی، که حاصل نوعی ناکامی از ارضای
خواستههای ابتدایی و جوانانهشان است. حادثهای که توامان به نقص در ساز و کار
ارضای نیازهای طبیعی جوانان و بدسلیقگی در مدیریت و کنترل کژتابیهای آنها توسط
ماموران انتظامی اشاره دارد، نه آنچنان که روشنفکران غربگرا، توبه از «آژانس شیشهای»
و بریدن از جمهوری اسلامی تفسیرش کردهاند.
حاتمیکیا در چند فیلم اخیرش مصر است که
درآستانه نقد اجتماعی و توأمان نقد نهادی حاکمیت گام بردارد. پس از «به رنگ ارغوان»
و «گزارش یک جشن» باید حاتمیکیا را به عنوان کارگردانی بدانیم که مسئولانه برخی
مسائل اجتماعی(دقیقا به معنای جامعه شناختیاش) را متذکر میشود.
از آنجا که حاتمیکیا جزئی از بدنه انقلاب و نظام اسلامی
است، طبعا باید منتظر باشیم که نیش فیلم او گزندهتر و شجاعانهتر از فیلمهای پر
از تزویر دیگران، بر تن برخی ناکارآمدیها بنشیند. اتفاقی که اتفاقا خاطر برخی
خودیها و رفقای پیشین او را مکدر میکند.
--------------------------------------------------
طبعا
فتنه 88 ابعاد متنوعی داشته بویژه ابعاد امنیتی و سیاسی عمیق و موثری.
وقتی می گوییم تحلیل جامعه شناختی اصلا به معنای نادیده گرفتن ابعاد دیگر
نیست. اینکه چرا موسوی و کروبی کارشان به خیانت و وطن فروشی می کشد یا خواص
ساکت و بی بصیرت دیگر آنگونه عمل می کنند یک بعد از ماجراست و تحلیل
اعتراضات خیابانی جوانان بالاشهری تهران و سوء استفاده جریان فتنه از آنها
بعد دیگر است. تمام ابعاد را باید دید...
متن مفصل دیگری با عنوان "طبقه متوسط" یا "چه کسانی به موسوی رأی دادند؟" در همین وبلاگ در دسترس شماست.
۹۵/۰۴/۱۷
اشکان عالی
بازدید:۲۶۰ بار
ادامه مطلب
فقط حواس پرت ها نماز می خوانند!
نقدی بر بازنمایی «نماز» در سریال دیدنی پایتخت،
مجموعه طنز نوروزی شبکه یک سیما
من هم مثل کارگردان سریال «پایتخت»،
این سریال را واجد ویژگی ها قابل اعتنایی در معرفی خانواده ای پاک، سالم
صمیمی و صادق می دانم. «پایتخت»، برخلاف بسیاری دیگر از سریال های خانوادگی
مولفه های برتری در معرفی زیبایی های خانواده ی ایرانی دارد و در مقابل
درام های اعصاب خورد کن ایرانی که پر است از غرولندهای خاله زنکی، گرم و
دوست داشتنی است.به این فکر کن که لابلای مجموعه های پر از توهین و لودگی
که به نام طنز به خورد ملت داده می شود، صحنه ای را می بینی که پسری
با عشق پاهای پدر پیر و پر از دردسرش را می شورد یا از اینکه دخترها
و همسرش خواب راحتی دارند پر از نشاط و آرامش می شود... این همان حسی است
که هنر متعهد است تا به مخاطبانش منتقل کند. از همه چیز بگذرم... از اینکه
می توانم در تلویزیون ایران سریالی ایرانی را با خانواده بنشینم و تماشا
کنم و کلی هم بخندم، باید خیلی خوشحال باشم!
این یادداشت به همه جزئیات
نمی پردازد، فقط اشاره ایست به یک اتفاق نامناسب در این سریال؛ از جمله این
یادداشت فعلا در دعوای بین اینکه لهجه سریال متضمن تحقیر یا توهین
مازندرانی هاست، موضعی ندارد؛ هرچند خودم موضعی دارم.
در شماره اول هفته
نامه 9 دی که شنبه 20 فروردین منتشر می شود می توانید مقالات و یادداشت
های بیشتری در اینباره ببینید... ان شاءالله
اما...
تصویر سازی نامناسب از متدینین یکی از نکاتی است که
اتفاقا مورد تذکر جدی منشور برنامه سازی در صدا و سیما بوده است. با این
وجود توهین به چادر و یا مردان دارای محاسن بارها و بارها در سریال ها و
تله فیلم های ایرانی رخ داده است. چادری ها یا ریشوها در قاب رسانه ملی یا
به شغل های پایین دستی و حاشیه ای مشغولند،یا آرایش آدم های دسته چندم و
عقب افتاده از زمانه است یا مخصوص دوران بیچارگی و فلاکت است و یا
سالخوردگان و از پا افتادگان.
از طرفی علیرغم دغدغه های مستمر در خصوص تبلیغ نماز و
مناسک دینی در رسانه ملی، همچنان شخصیت های موثر و دست اول قصه های
تلویزیونی زندگیی بدون صبغه دینی دارند و به ندرت اثری از تقید آنها به
شرعیات، بویژه نماز دیده می شود. از آن فاجعه بارتر اینکه تلویزیون هرگاه
خواسته سراغ نمایش نمایشی نماز برود دست به دامن مادربزرگ های زمین گیر شده
است که فارغ از همه دنیا روی سجاده های پر از گل یاس شان می نشینند و برای
فرزندان ناخلفشان دعا می کنند!
این بار و در سریال «پایتخت» نوبت تمسخر نمازخوان ها
بود. اینبار هم که سیروس مقدم می خواست حرفی از نماز در سریالش باشد آنرا
به پیرمردی حواس پرت، عقب افتاده و بدریخت نسبت داد. پدر قصه پایتخت تنها
کسی بود که نگران قضا شدن نمازش بود و دیگران همواره از اینکه او باید
نمازش را در بدترین وضعیت می خواند کلافه بودند. «بابا پنجعلی» پیرمردی
مبتلا به آلزایمر بود که دو نگرانی بیشتر نداشت: اول اینکه ناهار نخورده
است و دوم اینکه نماز نخوانده است! نمازخواندن این شخصیت پرت از مرحله
همیشه مایه دردسر بود و بطور آشکاری خلاف جریان جاری قصه به نمایش در
میآمد.
در این سریال هم در ادامه مجموعه های تلویزیونی و تله
فیلم های محصول سیما فیلم، نماز خصلتی مربوط به گذشتگان است و حداکثر ممکن
است دعای پس از آن در مواردی برای فرزندان یا نوه های جوان تر این از دنیا
عقب افتاده ها، به درد بخورد.
۹۵/۰۴/۱۷
اشکان عالی
بازدید:۲۳۵ بار
ادامه مطلب
مفتضح کردن یا شناساندن؛ مسأله تلویزیون این است!
در ستایش و سرزنش«ارمغان تاریکی»،
تنها سریال مخاطب پسند ایام فجر
1- سال
های اخیر اتفاقات عجیبی در عرصه مجموعه های نمایشی تلویزیونی در دنیا رخ
داده است. مجموعه های چند ده قسمتی پلیسی یا درام های طولانی مدت، اپراهای
صابونی یا سریال های تخیلی همه و همه در رقابت برای جلب نظر مخاطبان اند.
با این وجود در کنار جلوه های پر رنگ «فرار از زندان»، «24» و نمونه های
کلمبیایی یا کره ای سریال های چند ده قسمتی، مجموعه هایی چون «رستگاران» یا
«دلنوازان» از رسانه ملی بیش از هشتاد درصد مخاطب را جذب کرده و رضایت
آنها را جلب کرده اند. این اتفاق مهم و قابل تاملی است. باید اعتراف کنیم
که رقابت با شبکه هایی که بطور ویژه، سریالهایی با دوبله یا زیرنویس فارسی
پخش می کنند. کار آسانی نیست. شبکه های فارسی وان، پی ام سی، من و تو، ام
بی سی پرشیا و ... بدون محدودیت های اخلاقی و عقیدتی، ساعات شبانه روز
مخاطب فارسی زبان را پر میکنند و در این میان کار سریالهای ایرانی را بیش
از پیش دشوار میکنند؛ خصوصا اینکه انتظار از رسانه ملی نه فقط سرگرم کردن
مخاطب بلکه انتقال آموزه های دینی و تربیت انقلابی باشد!
با این وجود با یک قضاوت منصفانه و با
حفظ حق اعتراض و نقد نسبت به محتوای کج و کوله برخی سریال ها، باید اعتراف
کرد تلویزیون ملی ما در این رقابت، رقیب دست و پا بسته و کم اثری نیست و
ساخت و ارائه سریالهای ایرانی جذاب بالنسبه توانسته گاهی کار شبکه های آنور
آبی را کساد کند. به عبارت دیگر میتوان گفت مخاطب ایرانی در وضعیت برابر
ترجیح میدهد بیننده آثار داخلی باشد تا خارجی. بطور مثال تابستان موفق
رسانه ملی در سال 89 با پخش منظم مجموعه های «تاوان» ، «زیر هشت» و «فاصله
ها» به کم رونق شدن جدی شبکه هایی چون فارسی وان انجامید.
2- بهمن
امسال منتظر بودیم تا شاهد مجموعه های تاریخی و سیاسی رسانه ملی باشیم.
ولی متاسفانه اتفاق چشمگیری در این زمینه رخ نداد. شبکه ها به باز پخش
سریالهای سال گذشته پرداختند و تنها تولید قابل توجه امسال در کنار «تبریز
در مه»، سریال نسبتا موفق «ارمغان تاریکی» بود که بطور منظم شبها از شبکه
سه سیما پخش میشد. «ارمغان تاریکی» به کارگردانی و نویسندگی جلیل سامان،
داستان یک عضو سازمان مجاهدین خلق(منافقین) است که در طی انجام یک ماموریت
سازمانی و یک ازدواج صوری، دلبسته دختر یک خانواده انقلابی میشود. این
آغاز شکل گیری یک درام گرم و مخاطب پسند است. در واقع کارگردان در کشش های
دوطرفه وفاداری به سازمان یا توجه به یک دلبستگی عاشقانه، تلاش میکند سنگ
دلی و رفتارهای غیرانسانی منافقین را به تصویر بکشد.
چهره پردازی و صحنه پردازی مناسب و
نسبتا دقیق و دستکاری در رنگ تصویر به مجموعه کمک کرده است تا فضای قصه به
سالهای ابتدایی دهه شصت نزدیک شود(مقایسه کنید با سریال «یک مشت پرعقاب» که
در آشپزخانه ها ماشین ظرفشویی مدل جدید به نمایش در میآید!). کارگردان
همچنین در ارائه یک تصویر متعادل و گرم از دلبستگی های معقول ایرانی و
سازوکار مطلوب یک خانواده متدین، موفق عمل کرده است. روابط میان فردی دقیق،
آشنا و صمیمی است و شخصیت پردازی ها قابل حدس، باور پذیر و همخوان با ارزش
های جامعه ایرانی دهه شصت است. شاید این سریال از معدود مجموعه های
تلویزیونی باشد که روابط خانوادگی به نمایش درآمده در آن، صحیح و مبتنی بر
فرهنگ ایرانی-اسلامی است. همه این تناسب ها به شکل گیری یک درام آرام و گرم
کمک می کند و بر خلاف بسیاری دیگر از نمونه های چندسال اخیر شبکه های
سراسری، با اعصابت بازی نمی کند!
3- «ارمغان
تاریکی» با همه توصیفات فوق قرار بوده به یکی از مهمترین و حساس ترین
مسائل سیاسی ایران پس از انقلاب بپردازد. کمتر دیده شده که سازوکار و ماهیت
سازمان منافقین دستمایه یک مجموعه تلویزیونی قرار بگیرد. «ارمغان تاریکی»
اما در پرداختن به این موضوع، اصل ماجرا را در حاشیه یک درام به فراموشی
سپرده است. ابعاد ایدئولوژیک سازمان منافقین به هیچ وجه مورد توجه قرار
نگرفته و حد اکثر به تکرار کلمات کلیشه ای اکتفا شده است. در مقایسه این
سریال با مجموعه «درچشم باد» اثر جعفری جوزانی به فقر شدید سریال «ارمغان
تاریکی» در تصویرسازی ایدئولوژیک از کمونیستهای وطنی پی می بریم. منافقین
سریال «ارمغان تاریکی» فقط روسری هایشان را مانند منافقین می بندند یا
نهایتا لباسهایی شبیه آنها می پوشند ولی از دغدغه های انحرافی آنها رد پایی
در سریال دیده نمی شود. همچنین در حالیکه فرصت مناسبی برای طرح ارتباط این
گروهک با امریکا و غرب فراهم بود، هیچ اشاره ای به این مناسبات
خیانتکارانه نشده است. منافقین در این سریال صرفا انسان هایی خشن و بی
عاطفه دیده می شوند که ممکن است بطور اتفاقی در کش و قوس یک ماجرای عشقی
توبه کنند و به دامن مردم برگردند!
«مجید» منافقی که بخاطر عشق به یک دختر
از سازمان جدا می شود، هرگز توبه ایدئولوژیک نمی کند وحتی «سارا» در آن
سوی رابطه عاشقانه جز اینکه چادر سر میکند و برادرزاده یکی از فرماندهان
سپاه است، هیچ نشانه عقیدتی روشنی ندارد. ماهیت انقلابی قصه بسیار کمرنگ
است و حتی اثری از امام یا سخنرانی های او در مدیریت سیاسی جامعه دیده نمی
شود. از جنگ هم فقط آژیرهای گاهگاه و صدای ضد هوایی شنیده میشود و در حد
عاملی مزاحم و اضطراب آفرین در مسیر عادی زندگی روزمره تقلیل پیدا
میکند.
می توان گفت «ارمغان تاریکی» یک تصویر
سازی صامت از یک قطعه گمشده در سالهای اول دهه شصت است و آن تصویر گویا که
ذهنیت درستی از واقعیت جریان انقلاب و مجموعه های معارض و ضد انقلاب را
ایجاد کند، به دست نمیدهد. سریالهای تاریخی بهترین ساختاری هستند که
میتوانند برای مخاطبان تصویری اجتماعی (SOCIAL IMAGINATION) تولید کنند،
تصویری که حقایق زیر پوستی تاریخ را برای کسانی که در آن دوران نبوده اند و
یا درک درستی از آن ندارند، بازسازی کند. اتفاقی که سریال «ارمغان تاریکی»
متاسفانه در تولید آن چندان موفق نبوده است. با این وجود جسارت پرداختن به
چنین موضوعاتی بویژه در دورانی که این سازمان به فصل جدیدی از معارضه با
انقلاب اسلامی وارد شده است قابل تقدیر است.
4-
مخاطبان
همچنان منتظر ارائه یک تصویری ایده آل از یک جوان انقلابی اند که تحت
تاثیر انقلاب اسلامی و آموزه های امام راحل(ره) دست به کنش اجتماعی و سیاسی
میزند. به نظر میرسد ساخته و پرداخته کردن چنین پرسوناژی آنچنان دشوار
نباشدکه باعث شود با صرف نظر از آن، قهرمان قصه را در حد یک جوان منافق که
در گیرودار یک داستان عشقی، توبه سازمانی (و نه توبه ایدئولوژیک) میکند،
تقلیل دهیم. برخورد تبلیغات با وقایع سیاسی مطلوب نیست. رسانه باید بجای
مفتضح کردن منافقین و تقدیس مومنین، ماهیت این دو جبهه را در دوسوی دو قطبی
حق و باطل بشناساند. «نمایش» تاریخ خوب است لیکن کار بزرگ شناساندن تاریخ
است. مامنتظر آن کار بزرگ هستیم.
۹۵/۰۴/۱۷
اشکان عالی
بازدید:۲۴۳ بار
ادامه مطلب
اگر دوران حکومت علی علیه السلام را ببینید،
بخاطر جمهوری اسلامی خدا را شکر می کنید!
فقر
چیز بدی است؛ خیلی بد. آنقدر که امیرالمومنین مجبور باشد بخاطر کاستن درد
آن شب ها کیسه ی خرما بدوش بکشد. یعنی در چند قدمی دارالاماره ی علی که
عدالت مجسم است، کسان بسیاری از فرط فقر به خاک بیچارگی نشسته اند، آنچنان
که به تکه ای نان راضی می شوند و برای فرمانروایشان دعا می کنند!
علی
علیه السلام نامه ای را به مالک اشتر دادند تا مانیفست حکومت اسلامی باشد
برای همه ی دوران ها؛ ولی همه می دانند که امپراطوری اسلام در زمان
امیرالمومنین علیه السلام با همین مانیفست بسیار فاصله داشت. او بسیار می
کوشید که جامعه اش را بسازد ولی چقدر موفق بود؟!
پاسخ دردناک است: بسیار
کم. مدیران او ضعیف النفس هایی چون ابن عباس، زیاد ابن ابیه و عثمان بن
حنیف بودند که با الگوهای مدیریت اسلامی بسیار فاصله داشتند. آنچنان که علی
مجبور باشد در پاسخ به مالک که به انتصاب ابن عباس اعتراض کرده بود، پاسخ
دهد که مگر چه کسی دیگر را می شناسی که کار را به او بسپارم!
آنها که
تاریخ می خوانند بخوبی می دانند که حکومت اسلامی امروز ایران بی شک با
فاصله ی بسیاری از حکومت امیرالمومنین و پیامبر صل الله علیه و آله موفقتر و
پیشروتر است. همانطور که امام(ره) در وصیت نامه شان فرموده اند: «من با
جرات مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضربهتر از ملت
حجاز در عهد رسول الله - صلی الله علیه و آله - و کوفه و عراق درعهد
امیرالمومنین و حسین بن علی - صلوات الله و سلامه علیهما - می باشند.»
آیت
الله جوادی آملی حفظه الله هم در درس تفسیر سوره ی انعام فرمودند اگر مردم
از گرانی ها نگرانند، دوران حکومت امیرالمومنین علیه السلام را ببینند تا
بخاطر جمهوری اسلامی خدا را شکر کنند!
معنای این متن این است که
بخاطر اینکه ایرانیهای امروز بهتر، رشد یافته تر و متدین تر از مردمان زمان
معصومین هستند، اجرا و تحقق مانیفست حکومت داری علی علیه السلام شدنی تر
از زمان خود حضرات معصومین علیهم السلام است.
و فهمیدن اینکه باید «شکر»
کنیم البته برای بسیاری سخت است. چراکه مسلمان بودن اقتضائاتی دارد که
آنرا با رفاه سازشکارانه در تعارض و تضاد قرار می دهد. انقلابی بودن و
ماندن به معنای سازش ناپذیری با استکبار و پیگیری آرمان ها هزینه هایی دارد
که به مذاق کسانی که به رفاه و آسایش عادت کرده اند، سازگار نیست.
پ
ن 1: بعضی ها از فرط آرمان گرایی و بعضی ها هم از فرط بلاهت خیال می کنند
حکومت خوب و حکمرانی متعالی یعنی درست کردن کشوری که در آن هیچ خلافی
ارتکاب نیابد! با این وصف نمی دانم چطور درباره ی مدینه ی زمان پیامبر ص یا
کوفه زمان علی ع قضاوت می کنند در حالیکه در آن دوران فقر بیداد می کرده،
فساد اقتصادی مثل ربا و رشوه فراوان بوده، فساد اخلاقی مثل شرب خمر و زنا و
حتی زنای محصنه بیخ گوش دارالاماره و چند خیابان آنسو تر از خانه ی پیامبر
ص هم اتفاق می افتاده! یعنی تاریخ نمی خوانند؟!
حتی در دوران عدالت مطلق امام زمان عج و حکومت مهدوی هم منافقان حضور دارند و فساد می کنند. این ذات زمین و دنیاست.
[ دوشنبه یکم آبان ۱۳۹۱ ] [ 12:31 ] [ وحید یامین پور ]
[
78 نظر ]
۹۵/۰۴/۱۷
اشکان عالی
بازدید:۲۰۳ بار
ادامه مطلب
**سبک زندگی (1):**
اشتغال زنان منافی با سبک زندگی ایرانی-اسلامی است
در خانواده با خنثی کردن اثر محوری مرد و متزلزل کردن جایگاه او، بی تعهدی به همسر افزایش می یابد.
تحقیقات نشان می دهد: بسیاری
از مردان برای تسکین ناراحتی های ناشی از تحقیر شدن توسط همسرشان به سمت
زنان دیگر سوق پیدا می کنند. مردانی که کمتر از همسرانشان درآمد دارند 5
برابر بیشتر به سمت ارتباط با زنان دیگر گرایش دارند و از طرفی زنانی که به
همسرانشان وابستگی مالی دارند، تا 75 درصد بیشتر از زنان مستقل به خانواده
و همسرشان وفادار می مانند.
از طرفی
احساس وفاداری مرد به خانواده و احساس فداکاری او برای همسرش با میزان
وابستگی همسر به او نسبت مستقیم دارد. یعنی هرچه زن به مرد بیشتر اتکا کند،
احساس وفاداری شوهر و فداکاری او برای خانواده بیشتر می شود و بالعکس.
نتایج
آخرین تحقیقات درباره ی علل طلاق در ایران نشان می دهد علیرغم اینکه حق
طلاق در قوانین با مرد است، ولی میزان درخواست طلاق توسط زنان(48 درصد) بیش
از دو برابر درخواست طلاق توسط مردان(23 درصد) است!
البته
نگران کننده ترین بخش ماجرا طلاق های توافقی(29 درصد) است که اتفاقا بیشتر
در خانواده های تحصیل کرده و زنان شاغل جریان دارد. به نظر می رسد این
نمونه از طلاق های که ناشی از تحول ادراک هویتی است با اشتغال زنان نسبت
مستقیم دارد.
شاید برخی تصور کنند
اشتغال زن او را در موقعیتی مساوی با مرد قرار می دهد، این در حالیست که
بجای تساوی، "تشابه" اتفاق می افتد. تشابه موقعیت زن و مرد نتیجه ای جز
فشار مضاعف به زن ندارد. در واقع با مشابه شدن موقعیت زن و مرد تکالیف خاص
زنانگی از بین نمی رود بلکه به تکالیف قبلی اضافه می شود. مثلا مادری و
مدیریت خانه از اموری است که از عهده ی مرد خارج است. به این معنا که
اساساً ویژگی های فیزیولوژیک و روانشناختی مردان چنین امکانی را به او نمی
دهد. حال اگر بگویید که زنان را هم بخاطر موقعیت مشابه با مردان از این
امور معاف می کنیم طبعا از سبک زندگی ایرانی-اسلامی فاصله گرفته اید چراکه
زن در تربیت و فرهنگ اسلامی اصالتاً همسر و مادر است و نه یک کنشگر
اجتماعی؛ و اگر بگویید زن علاوه بر حضور فعال اجتماعی وظایف اختصاصی اش را
هم انجام دهد نتیجتاً او را به تکلف و زحمت دوچندان انداخته اید.
بنابراین
روشن است که اگر قائل به گسترش سبک زندگی ایرانی- اسلامی باشیم باید اموری
را که اصالت دارند از اموری که بالعرض و اقتضائی و از سر اضطرار اند تفکیک
کنیم.
اشتباه دیگر این است که برخی
اشتغال زنان را جزء "حقوق" می دانند. یعنی می گویند این "حق زن" است که
شاغل باشد. این مغالطه ای است که میان حق و تکلیف ایجاد شده است. مثلا
سربازی رفتن یا جهاد کردن تکلیف است، چرا هیچ فعال حقوق زنی میتینگ برگزار
نمی کند که سربازی برای زنان هم اجباری شود؟!
اشتغال
هم تکلیف مرد است. در واقع زن واجب النفقه است. یعنی مرد مکلف به کسب
درآمد برای مدیریت اقتصادی خانه در برابر حضور زن در منزل است. زن هیچ
تکلیفی به کسب درآمد ندارد و اگر هم درآمدی کسب کند به هیچ وجه الزامی به
خرج کردن آن در امور جاری زندگی ندارد. این یک موازنه حقوقی است. زن می
پذیرد که در خانه ی مردی به عنوان همسرش حاضر باشد و مرد هم مکلف است که
تمام مخارج زندگی او را اعم از خوراک، پوشاک، بهداشت و... بپردازد.
این
موازنه در نظام های حقوقی دیگر صورت دیگری دارد. مثلا زن در فرانسه فقط
واجب النفقه نیست. بلکه مرد هم واجب النفقه است! یعنی زن و مرد شریک زندگی
نیستند بلکه شریک تجاری و جنسی اند. این هم نوعی موازنه است. به این صورت
که اجازه ی اشتغال زن بدست همسرش نیست در عوض واجب النفقه هم نیست. زن در
فرانسه اصالتا یک کنشگر اجتماعی مانند مرد است. بنابراین درمورد شیوه ی
همسری یا مادری ، خودش تصمیم می گیرد. از طرف دیگر او چون از طرف شوهرش
پشتیبانی اقتصادی نمی شود همیشه با نگرانی از آینده اش ترجیح می دهد فرزندی
نداشته باشد و به اشتغالشان بیش از مدیریت زندگی خصوصی شان متعهد باشند.
مردها هم طبعا تصمیم می گیرند بجای ازدواج که آنها را به هر ترتیب به
تعهداتی پایبند می کند، زندگی های غیرمتعهدانه با زنان را برگزینند. به این
ترتیب طبق آمار در فرانسه غالبا بجای ازدواج ، کنکوبیناژ اتفاق می افتد.
کنکوبیناژ نوعی زندگی زناشویی خارج از تعهدات حقوقی و مذهبی است. یعنی زن و
مرد برای مدتی پارتنر های خود را انتخاب می کنند و نیاز های جنسی شان را
برآورده می کنند و بعد هم مطابق تذوق و تنوع طلبی شان تغییرش می دهند.
حرف
هایی که گفتیم دو نوع سبک زندگی است؛ دریکی زن اصالتاً همسر و مادر است و
بنا بر اقتضائاتی حضور اجتماعی اش مشابه مرد می شود، و در دیگری زن اصالتاً
مشابه مرد یک کنشگر اجتماعی است با همان نقش ها، و نقش های اختصاصی و
تخصصی زنانه را وا می گذارد.
ممکن است
برخی ما را به واقعیت های امروز جامعه توجه دهند که مردان ایرانی هم مشابه
مدل های فرانسویشان از زنان سوءاستفاده می کنند. نمونه های غیرمرغوب برای
همه ی استدلال ها دردسر سازند. ولی نکته ی مهم این است اتفاقا همین نمونه
های غیرمرغوب وطنی بیش از همه چیز ناشی از توسعه ی سبک زندگی غیر ایرانی
متولد شده اند. بد نیست توجه کنیم که اتفاقا نمونه های غیرمرغوب بیش از
دیگران طرفدار حضور پررنگ و بی قاعده ی زنان در نقش های مردانه و ترک خانه
هستند. چون به این ترتیب زمینه ی سوءاستفاده های مردانه بیشتر فراهم می
شود.
پ
ن 1: این موضوع را در رساله ی دکتری ام بطور مفصل مطالعه کرده ام. منابع
هم همانجاست. انتظار ندارید که همه ی بحثها و نمودارها و منابع را یکجا در
یک متن وبلاگی بنویسم! نوشتم که ان شاءالله سرآغاز یک تامل برای اهلش باشد.
پ
ن 2: کلا از حالا به بعد هر از گاهی بخشهایی از رساله ام را بطور بسیار
خلاصه منتشر می کنم. موضوع اصلی رساله اتفاقا ناظر به حوزه سبک زندگی
جوانان ایران معاصر است.
پ
ن 3: لطفا در خصوص همین موضوع بحث کنید نه موضوعات دیگر. طبعا من درباره ی
موارد ضروری اشتغال زنان مثلا مشاغل خاص زنان یا زنان سرپرست خانوار یا
... حرف نزدم. حرفم این است که اشتغال زنان اصالت ندارد بلکه خلاف اصل است و
دلیل لازم دارد.
۹۵/۰۴/۱۷
اشکان عالی
بازدید:۲۱۶ بار
ادامه مطلب
سبک زندگی (2)
در سبک زندگی اسلامی-ایرانی
زن پرده نشین نیست؛ ولی شاغل هم نیست.
شماره
ی (1) سبک زندگی با عنوان: «اشتغال زنان منافی سبک زندگی ایرانی-اسلامی
است» با اعتراض شدید برخی فعالان انقلابی(!) مواجه شد. این اعتراض ها اغلب
از یک اشتباه ناشی می شود و آنهم اینکه بانوان غالباً تصور می کنند مفهوم
این جمله که «اشتغال زنان نباید اصل باشد» این است که «زن باید پرده نشین
باشد» و همینطور «اشتغال» را با «حضور اجتماعی و سیاسی» یکی می دانند؛
درحالیکه اتفاقاً به نظر نویسنده ی این سطور، اشتغال خود مانع حضور اجتماعی
و سیاسی موثر و در شأن زنان است.
مساله این است که
برخی تصور میکنند صرف «عفیف بودن» زن، سایر ملاحظات حضور اجتماعی و سیاسی
زن برداشته می شود. حضور عفیفانه فقط یکی از شروط و ملاحظات است. به عبارت
دیگر در این زمینه دو سوال مطرح است:
نخست آنکه واقعاً کدام فضای اشتغال کیفیتی عفیفانه دارد و اصول عاطفی زنانه را نقض نمی کند؟
ثانیاً و صرف نظر از سوال اول آیا در صورت کشف چنین محیط هایی، سایر شرایط حضور اجتماعی زنان فراهم است؟
فقط
این نیست که زن و مرد هردو توامان و بطور مشابه در جامعه نقش های مشابه را
برعهده میگیرند، با این تفاوت که زن حضورش با پرهیز از اختلاط است. حضور
اجتماعی زن شرایط دیگری هم دارد؛ ملاحظات بنیادی سبک زندگی ایرانی-اسلامی
از جمله فراهم نمودن محیطی آرامش بخش در خانه، تربیت نسل آینده، حمایت
معنوی و عاطفی از همسر و رسیدن به کمال روحی پیش بینی شده برای زن، از
جمله ی این ملاحظات است.
طبعاً منتقدان یادداشت پیشین که خود از صاحب
نظران مطالعات اسلامی زنان هستند، بر تفاوت های بنیادین زن و مرد از حیث
ابعاد روانی و عاطفی و کمال مختص به آنها اذعان دارند. حال
باید به
این پرسش پاسخ دهند که حضور اجتماعی زنان با چه کیفیتی هم ابعاد روانی و
عاطفی و هم کارویژه های پیش بینی شده برای زنان را نقض نمی کند؟اشتغال
زنان چه با توجه به سابقه ی تاریخی آن و چه با توجه به شرایط قانونی فعلی
در هیچ حالتی متناسب با ملاحظات پیش گفته نیست. درحالیکه می توان جامعه ای
را تصور کرد که زنان تحصیلکرده و آگاهش در بزنگاه های اجتماعی، فرهنگی و
سیاسی حاضرند و نقشهایی را بر عهده می گیرند بدون اینکه ناچار باشند ضرورت
های بی منطق محیط اداری و مقررات متصلب بورورکراتیک را به عنوان شکنجه بر
روان خود تحمل کنند و مگر اکنون کدام زن شاغلی است که از خستگی های مداوم
اشتغال و اثر آن بر بهداشت روانی خود و همسر و فرزندانش گلایه نداشته باشد.
بنابراین
اگر بپذیریم که با وجود همه ی این شرایط، اشتغال زنان بلامانع است در واقع
پذیرفته ایم که اشتغال زنان اصالت ندارد و تحت شرایطی قابل توصیه است.
مقام معظم رهبری در بیانی به همین مناسبت تاکید می کنند که «اگر روی نقش
مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکیه می کند، یا روی نقش زن و تاثیر زن و
حقوق زن و محدودیت های زن در داخل خانواده تکیه می کند، به هیچ وجه به
معنای این نیست که زن را از شرکت در مسایل اجتماعی و دخالت در مبارزات و
فعالیت های عمومی مردم منع کند»(5/5/84) هم چنین در بیان ایشان «اسلام با
کار کردن زن موافق است. نه فقط موافق است بلکه کار را تا آنجا که مزاحم با
شغل اساسی و مهم ترین شغل او یعنی تربیت فرزند و حفظ خانواده نباشد، شاید
لازم هم میداند»(25/9/71) لزوم حضور زنان در برخی مشاغل و با توجه به ضرورت
های مقطعی و خاص را نیز عقل تایید می کند ولی شروطی که ایشان بیان داشته
اند به بیانی اصالت دادن به نقش های اختصاصی زنان و مشروط و تبعی دانستن
حضور اجتماعی و اشتغال است. چراکه در سبک زندگی ایرانی اسلامی خانواده بیش و پیش از سایر نظامات اجتماعی اولویت و اولیت دارد.
البته
همانطور که پیشتر گفته شد ضرورت هایی وجود دارد که ممکن است اصول اصلی را
نقض کند. از جمله مشاغل خاص که طبعاً باید توسط زنان تصدی شود و یا نیاز
های فوری مالی که زنان را همپای مردان به کسب درآمد مجبور می کند. در این
زمینه چند نکته ضروری است:
اولا اینکه اشتیاق عمده ی دختران جوان
برای اشتغال نه از سر نیاز های مالی که نوعی احساس استقلال طلبی و ناشی از
تحول ادراک هویتی است. این تحول ادراک هویتی نسبتی مستقیم به اشتیاق بی هدف
به تحصیلات دانشگاهی و سپس بالارفتن سن ازدواج دارد.
ثانیاً- غالب فرصت
های شغلی زنانه درآمدی ناچیز دارد که بیشتر صرف رفت و آمد، لباس و آرایش
های متناسب با کار، هزینه نگه داری از فرزندان درمهدکودک ها(در مادران
شاغل) و در دراز مدت صرف هزینه های درمان بیماری ها و عوارض ناشی از اشتغال
بر جسم آسیب پذیر و روان حساس زنان شاغل می شود.
ثالثاً- زنان شاغل در
بسیاری از فرصت های شغلی درواقع فرصت های درآمد زایی برای کارفرمایانی
هستند که بدنبال نیروی کار ارزان، سربه زیر و قابل مدیریت(و حتی در برخی
موارد قابل سوءاستفاده) هستند.
رابعاً-
حضور زنان در فرصت های شغلی به معنای حذف مردان از آن مشاغل است. مرد
بیکار طبعاً ازدواج نخواهد کرد و یا در صورت ازدواج از درآمد پایینی
برخوردار است که مجدداً در چرخه ای آسیبش به خود زنان می رسد؛ زنانی که یا
اصلاً ازدواج نمی کنند و یا دیرهنگام ازدواج میکنندو در نتیجه امکان مادری
را از دست می دهند و یا با زحمت به زندگی خانوادگی شان ادامه می دهند.
این یادداشت را با ذکر بخشی از مقاله ی دوست فاضلم آقای دکتر سوزنچی با پایان می برم:
«بتدریج
جوّ روانیای پدید آمده که اشتغال زنان موضوعیت مستقل یافته، به نحوی که
اگر زنی شغل و درآمد مستقل نداشته باشد، با نوعی تحقیر غیرمستقیم مواجه
میشود. با این سبک زندگی، عملا پسران نیز در ازدواج، مساله اشتغال دختر و
مشارکت وی در تأمین اقتصاد خانواده را مدنظر قرار میدهند. از آنجا که در
سبک زندگی مدرن، مهمترین مسیر اشتغال، ورود به دانشگاه قلمداد میشود،
گرفتن مدرک دانشگاهی از این زاویه نیز برای دختران اهمیت مییابد و این امر
به نوبه خود موجب بالا رفتن سن آمادگی ازدواج دختران میشود؛ و این گونه
است که سبک زندگی مدرن، عملا سن ازدواج دختران را به بهانه رفتن به
دانشگاه، و سپس به بهانه اتمام تحصیلات، و سپس به بهانه تحصیلات تکمیلی
دائما به عقب میاندازد. تاثیر این مطلب بر تشدید روحیه فردگرایی، ترویج
دوستیهای بین دختران و پسران مجرد، و شیوع احساس بینیازی نسبت به تشکیل
خانواده بر کسی پوشیده نیست؛ و این گونه است که افتادن در دام این سلسله
عوامل، دائما به تشدید سبک زندگی غربی و دور شدن از سبک زندگی اسلامی منجر
میشود.»
۹۵/۰۴/۱۷
اشکان عالی
بازدید:۲۵۷ بار
ادامه مطلب
سبک زندگی 4(خلوت و تنهایی)
آخرین مطلب:
...تلفن همراه وسیله ایست برای ارتباط با
دیگران در هر جا و هر زمان؛ آنروی سکه ی این سهولت در ارتباط، سهولت «در
دسترس بودن» است. با تلفن همراه هم هیجان و گرمی روابط میان فردی حضوری
کاهش می یابد و هم امکان «خلوت». جالب است که برخی شرکت های نامدار تولید
کننده ی تلفن همراه، نصب نرم افزار پیغامگیر بر روی تلفن ها را روا نمی
دانند. به نظر آنها تلفن همراه وسیله ای برای «همیشه در دسترس بودن» است.
این همیشه در دسترس بودن برای رفع نگرانی های احتمالی تنهایی، گمشدگی و رها
شدگی است. بتدریج اگر روزی از سر فراموشی تلفن همراهتان را با خود
برندارید تا پایان روز احساس امنیت خاطرتان مخدوش می شود، یا حتی اگر مجبور
باشید آنرا در وضعیت سکوت قرار دهید، هر چند دقیقه یکبار وارسی اش میکنید
تا ارتباطی از شما فوت نشود… . کم کم عادت می کنید که بدون آن زندگی نکنید
درحالیکه تا چندی پیش نه آنرا می شناختید و نه به وجودش احساس نیاز می
کردید.
۹۵/۰۴/۱۷
اشکان عالی
بازدید:۲۳۷ بار
ادامه مطلب
من حاضر به مناظره زنده ی تلویزیونی هستم
پس
از انتشار متن پیشین
در پلاس، تهیه کننده سریال «راستش را بگو» بنده را به مناظره زنده ی
تلویزیونی دعوت کرده است. بنده بسیار استقبال میکنم. بالاخره بعد از دو سال
ممنوع التصویری این دعوت را به فال نیک می گیرم. از عملکرد تلویزیون
سوالهای بسیاری دارم که یک برنامه ی زنده ی تلویزیونی این فرصت را در
اختیار بنده قرار خواهد داد. البته نمی دانم که تهیه کننده ی محترم این
سریال می دانند که بنده و بسیاری از دوستانم ممنوع التصویر هستیم یا خیر
ولی به هر ترتیب اینکه تلویزیون جرأت نقد خود را داشته باشد اتفاق مبارکی
است. در این سالها ایشان و همفکرانشان همیشه برای بیان سلایق و ایده هایشان
به وفور از تلویزیون استفاده کرده اند و ما حداکثر در صفحات خصوصی
اینترنتی مان نقد کرده ایم, این هم فرصت اندکی است بلکه ما هم حق مان را از
تلویزیون استیفاء کنیم.
همه ی ما به تلویزیون به عنوان بزرگترین و اثرگذارترین ابزار فرهنگی و
همچنین بخاطر انتساب به مقام معظم رهبری حساسیت داریم. بالاخره باید این حساسیت در
قالب نقادی بروز کند... هرچند که از طرف عده ای به «کج خیالی» متهم بشویم.
منتظر دعوت رسمی شبکه یک برای مناظره ی زنده با عوامل این سریال و مدیران شان می مانم...
۹۵/۰۴/۱۷
اشکان عالی
بازدید:۲۳۰ بار
ادامه مطلب
مارپیچ سکوت شبکه های اجتماعی
شبکه
های اجتماعی زمینه بروز افکار عمومی و منبع توزیع عقایدند. همه ی ما
درباره ی موضوعات چالشی و مناقشه برانگیز نظری داریم و حدس هایی می زنیم
ولی آشکارا و با صدای بلند آنرا بیان نمی کنیم. غالبا مردم پیش از ابراز
عقیده شان به این فکر میکنند که در اقلیت اند یا در اکثریت، با حمایت مواجه
می شوند یا با شماتت. بسیاری اگر حدس بزنند در اقلیت اند سکوت می کنند و
درباره ی نظراتشان با دیگران حرف نمی زنند. در نظریه های پیام ارتباطی به
این اتفاق «مارپیچ سکوت» می گویند. هرقدر ما از ترس انزوا و حمله ی دیگران
از ابراز نظراتمان پرهیز کنیم، این مارپیچ سکوت شدیدتر می شود یعنی صدای
آنها بلندتر می شود...
۹۵/۰۴/۱۷
اشکان عالی
بازدید:۲۱۶ بار
ادامه مطلب
مفهوم رفتار اخلاقی در سبک زندگی
در فهم ادب کلان شهرهای مدرن به نوعی رفتار خاص اشاره می شود که اصطلاحاً (civil Inattention) یا
بی توجهی مدنی گفته می شود. بی توجهی مدنی یعنی اینکه شهروند جامعه ی مدرن
در مواجهه ی اتفاقی با رهگذران آشنا، بجای آغاز گفتگو و احوالپرسی، تغافل
می کنند، و از کنار آنها با بی اعتنایی می گذرند. بشر جدید علیرغم سعی
وافری که در تحریک کنندگی و جلب نظر دیگران دارد ولی باطناً از بودن با
آدمیان می هراسد. او خاص می پوشد، خاص آرایش می کند، خاص می خرامد، خاص حرف
می زند، اما در عین حال بی اعتنا و منفرد باقی می ماند. بنابراین می توان
گفت ادب زندگی اجتماعی در کلان شهرهای مدرن دقیقاً نوعی بی ادبی در اجتماع
مسلمین است. در کلان شهرهای مدرن، آنچه که عرفاً رفتار گرم و صمیمی خوانده
می شود، به نوعی فضولی و مزاحمت تعبیر می شود. برهمین سیاق، شهروند مدرن
حتی وقتی رهگذری میخواهد از او وقت را بپرسد یا در پیدا کردن نشانی از او
کمک بگیرد، احساس عدم امنیت می کند. درحالیکه ادب اجتماعی ایران پیشاتجدد
متضمن برقراری ارتباطات میان فردی وثیق ولو به بهانه های کوتاه مدت و گذری
بوده است.
۹۵/۰۴/۱۷
اشکان عالی
بازدید:۲۳۴ بار
ادامه مطلب